نامجون : روزای لس انجلسی .. 🙃 "

===

 

‍ هوسوک : 
" به دیروز که فکر میکنم، میبینم عجب روز شلوغ پلوغی بود! دیروز روزی بود که من از صبح زود شروع به آماده شدن کردم و بعدش هم کارهای برنامه جیمز کوردن رو انجام دادیم و به خاطر افکار متفاوت و ذهن شلوغم حتی نتونستم پلکامو روی هم بذارم..

آخر شب، فکر میکنم برای اولین بار خودمو دلداری دادم و به خودم احترام گذاشتم و بهش گفتم "تو از پس تموم اینها براومدی و همچنان هم داری خوب پیش میری!" و وقتی به هتل رسیدم، بعد از غذا خوردن و پاک کردن کردن میک آپ و دوش گرفتن، تقریبا از خستگی بیهوش شدم..

اگه فقط خودم بودم، فکر نمیکنم میتونستم اینهمه برنامه رو تک و تنها انجام بدم، من بقیه اعضا رو کنارم دارم و اونها با خندوندنم و سرحال کردنم نمیذارن که خسته بشم، درست همون کاری که تشویق ها و حمایت های شما میکنه، یه جورایی برام شبیه نوشابه های انرژی زائه! پس اونها و شما کسایی هستین که تمام اینها رو ممکن کردین..

تشکر و قدردانی من یکم به تاخیر افتاد...
نامزد دریافت گرمی شدن!!! شما تموم اینها رو ممکن کردین!!!
امروز مدام به این فکر میکردم "آیا اصلا این ممکنه؟ ما شانسی برای این داریم؟" یه جورایی حس میکنم  دارم خودم رو توی یک قالب محدود میکنم و بیشتر از اینکه از مسیر لذت ببرم نگرانشم..
پس ما به دویدن ادامه میدیم..و کنار دوستان تحسین برانگیزم و همراه با شما، کسایی که میتونیم بهشون تکیه کنیم ، به رویاپردازی درمورد آرزوهایی که هرروز زندگیش میکنیم ادامه میدیم و من از این بابت ازتون ممنونم...

نگران چیزی نباشید، از چیزی نترسید، و فقط بیاین براش تلاش کنیم.
عاشقتونم 💜 بوراهه "